تحصیل کرده

52/4/31

به دشواری می توانم قبول کنم که در سینه تو عضوی به نام دل وجود دارد تا بخواهی آن را به این و آن بسپاری. و اگر هم وجود داشته باشد، یک دل هرجائی و هرزه است که فقط به درد این می خورد که لگدمالش کرده و بدورش بیاندازند.
ولی از آنجا که خیلی از خودت متشکری، چنین می پنداری که با این دل هرجائی می توانی غزالان سیاه چشم زیادی را به بند کشی و چون از ان ها به حد کافی متمتع شدی به لاشخورانش بسپاری.
به گمانت هرکه چندصباحی به مدرسه رفت و بر خود نام پرطمطراق تحصیلکرده را نهاد، می تواند به خود اجازه دهد که در گلستان زندگی هر گلی را که دلش می خواهد، بچیند.
به راستی تو از دوست داشتن و محبت ورزیدن چه میدانی؟

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها